کد مطلب:153873 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131
گفتگوی عمرو بن لوذان با امام
امام حسین علیه السلام به مسیر خود ادامه داد و چون به عقبه رسید و در آنجا فرود آمد یكی از شیوخ بنی عكرمه بنام عمرو بن لوذان بخدمت امام شرفیاب و از مقصد حضرت سئوال نمود و پرسید به كجا می روید؟
حضرت فرمود: به كوفه می روم.
شیخ: ترا به خدا سوگند برگرد زیرا بخدا قسم به طرف نوك نیزه ها و تیزی شمشیرها می روی و كسانی كه ترا دعوت كرده اند اگر جنگ را تمام می كردند و زمینه را آماده می نمودند و شما تشریف می بردید مناسب بود اما با وضع موجود صحیح نیست.
امام: آنچه گفتی بر من پوشیده نیست لكن بر امر الهی نمی توان غالب شد بخدا قسم مرا رها نمی كنند تا این لخته خون را از درونم بیرون نكشند و هرگاه چنین كنند خداوند كسی را بر آنان مسلط می كند كه آنان را خوار سازد [1] .
حضرت فرمود: به كوفه می روم.
شیخ: ترا به خدا سوگند برگرد زیرا بخدا قسم به طرف نوك نیزه ها و تیزی شمشیرها می روی و كسانی كه ترا دعوت كرده اند اگر جنگ را تمام می كردند و زمینه را آماده می نمودند و شما تشریف می بردید مناسب بود اما با وضع موجود صحیح نیست.
امام: آنچه گفتی بر من پوشیده نیست لكن بر امر الهی نمی توان غالب شد بخدا قسم مرا رها نمی كنند تا این لخته خون را از درونم بیرون نكشند و هرگاه چنین كنند خداوند كسی را بر آنان مسلط می كند كه آنان را خوار سازد [1] .
[1] الحسين في طريقه ص 90 - نفس المهموم ص 185 - بحار ص 44/ ص 375 - اعيان الشيعه ج 1/ص 595 - طبري ج 7/ ص 294.